برخی ها فکر می کنند که برای: زیارت یا نماز خواندن در بیت المقدس، باید اجازه گرفت! آنها می گویند باید اسرائیل اجازه دهد، تعدادی هم می گویند: فتوای جهاد لازم است، بعضی ها می گویند مراجع تقلید یا رهبران کشورهای اسلامی، مذاکره یا سازش کنند. اما اینطور نیست. هرکس از هر کجای دنیا می تواند به: بیت المقدس و مکه برود و نماز بخواند، آنهم نه فقط نماز های واجب بلکه برای هر پیامبری، یک نماز مسنحبی جداگانه. نماز های واجب هم می تواند: به صورت فرادا باشد یا جمعی. رفتن به بیت المقدس  یا بیت الله، هم می تواند: پیاده یا سواره، فرقی نمی کند پیاده روی ، یا با خودرو شخصی. هواپیما و اتوبوس و کشتی. چه با شتر عربی برویم، و چه با اسب اصیل ایرانی. یا با هر وسیله دیگر. حضرت ابراهیم ع بدون چون وچرا دو فرزند خود را، که در پیری خداوند به او بخشیده بود، در دو قبله مستقر کرد. اسماعیل را از ایلام به مکه برد، و همراه مادرش هاجر، که حتی زبان عربی نمی دانست در: میان اعراب بدوی تنها گذاشت. آنها او را و فرزندانش را قومی از کورش، یا قرشی نامیدند. اعراب بادیه نشین، که فقط شتر را می شناختند با دیدن اسب حضرت ابراهیم، ان فرس و فارس گفتند.که معرب پرس و پارس بود. و به معنی اسب و اسب سوار به کار می رفت. بگذریم از اینکه آنها، نه تنها اصلات قریش را مصادره کرده، آن را بخشی از اعراب دانستند، بلکه اسب های اصیل را هم عربی خواندند. در حالیکه آنها شتر سوار بودند واسب نداشتند. حضرت ابراهیم ع که در بایل و ایلام زندگی می کرد، از سوی نمرود که در دیاربکر بود، مورد آزار و اذیت قرار گرفت: خواستند به زن زیبای او ساره دست اندازی کنند، لذا حضرت ابراهیم این بار ماموریت یافت که: به فلسطین برود شاید او نمی دانست که: این دو قبله مسلمین خواهند شد. شاید هم می دانست و مامور به حفظ هردو بود. در این سفر ساره همسر اصلی و اسحق فرزند دوم حضرت، وی را همراهی می کردند. لذا فرزندان اسحق در فلسطین و شاماات و مصر پراکنده شده، بنی اسرائیل یا یهودی نام گرفتند. پس، قریش و یهودیان پسرعمو های یکدیگر بودند. ارتاط عمیقی بین آنها بوده است. حتی برخی از یهودیان، که از پیام های حضرت مسیح، برای ظهور پیامبر جدید در مکه آگاه بودند، به مکه مهاجرت کرده و منتظر دیدار آن حضرت ماندند. اما وقتی پیامبر اسلام ظهور کرد و برعلیه: انحرافات آنها سخن گفت، دو دسته شده و اغلب با پیامبر حنگیدند، که داستان قلعه خیبر در تاریخ اسلام،  و قبیله بنی قریضه معروفترین آنها است. آنها می گفتند پیامبر اسلام هم باید از بین بنی اسرائیل باشد، نه از قوم بنی اسماعیل! لذا پیامبری او را نکار کرده، و بر انحرافات خود باقی ماندند. تا بالاخره به پیش بینی قران، دوبار بیت المقدس را اشغال می کنند. که بار دوم هم مانند بار اول، آنها را بیرون خواهند کرد. امروز آن روز است! مردم باید آگاهی پیدا کنند که نه جنگی لازم است و نه اسلحه ای، مانند فتح مکه (محلقین روسهم و مقصرین) با پیاده روی جمعی، به بیت المقدس بروند و بتها را بشکنند، و نماز شکر بجای اورند. زمیه آن را هم امام خمینی روز قدس قرارداده، لذا ده روز مانده به روز قدس، مردم می توانند به نیت ده روزه، با زبان روزه بسوی بیت المقدس روانه شده، و آنجا بیتوته کنند. طبیعی است اگر کسی جلوی این جمعیت را بگیرد، بعنوان (یصدون عن المساجد) مانع شوند گان از مساجد، باغی محسوب و باید از بین بروند. اگر لازم شد با هر امکانی مانند موشک و پهباد، این کار باید صورت گیرد، تا هیچ کس مانع پیاده روی مردم به سوی: مکه و بیت المقدس نشوند. اگر خودشان در این راه کشته شدند، و به زیارت هم نرسیدند،  شهید در راه خدا محسوب می شوند.

Praying in Jerusalem does not require Jihad!

Some people think that for: pilgrimage or prayer in Jerusalem, one must get permission! They say Israel must allow, and some say: the fatwa of jihad is necessary; some say imitation or negotiation by leaders of Islamic countries. But it is not. Anyone from anywhere in the world can go to: Jerusalem and Mecca and pray, not just the obligatory prayers, but for each Prophet, a separate prayer. The obligatory prayers can also be: in the form of a prayer or a collective one. Going to Jerusalem or Bethlehem can be either: walking or riding, no matter walking, or by car. Airplanes, buses and ships. Whether we go with the Arabian camel, or the noble Iranian horse. Or by any other means. The Prophet Abraham settled his two children in two Qiblahs, unquestionably, as he had given them to God in old age. Ismail was taken from Ilam to Mecca, and left with his mother Hagar, who did not even know the Arabic language: among the primitive Arabs. They called him and his children a people of Cyrus, or Qureshi. The Bedouin Arabs, who knew only the camel, saw the horse of Prophet Abraham, Ann Fars, and Fars. And it used to mean horses and horses. Not to mention that they not only confiscated the Quraysh principles, considered it part of the Arabs, but also called the original Arabian horses. While they were riding camels they were not fit. Prophet Abraham, who lived in Bayle and Ilam, was persecuted by Nimrod, who was in Diyarba, for wanting to capture his beautiful wife, so Abraham was given a mission: to go to Palestine. He did not know: these two Qiblahs will become Muslims. Perhaps he knew and was in charge of both. On this trip, Sareh was accompanied by his wife, Isaac, the second son of the Prophet. The children of Isaac, therefore, scattered throughout Palestine, Shamat, and Egypt, were called the Israelites or Jews. So Qureshi and the Jews were the cousins ​​of each other. There was a deep bond between them. Even some of the Jews, who were aware of the Messiah's messages for the coming of the new Prophet in Mecca, emigrated to Mecca and waited for his visit. But when the Prophet of Islam emerged and spoke out against: their deviations, they were divided and often quarreled with the Prophet, the story of Khyber Fortress in Islamic history, and the Bani Qurayza tribe being the most famous. They said that the Prophet of Islam must be among the children of Israel, not of the people of Israel! So the Prophet (pbuh) did not work for him, and they stayed on their deviations. They finally occupy Jerusalem twice, as the Koran predicts. That the second time, like the first time, they will get them out. Today is that day! People need to be aware that neither war nor weapons, such as the conquest of Mecca (massacres of Rumsam and Maghriban), can be massively marched to Jerusalem and broken up by idols, and instead of sugar prayers. Imam Khomeini also made it the subject of the holy day of Quds, so ten days before the day of the holy day, people can go to Jerusalem for a ten-day intent, fasting in Jerusalem, and go there. It is natural that if one blocks this population, they will be banned from the mosques as a garden and should be destroyed. If it were to be done with any means, such as rockets and drones, this should be done so that no one would stop people from walking towards Mecca and Jerusalem. If they killed themselves in this way, and did not go to pilgrimage, they would be martyrs in the cause of God.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جملات زیبا|شعر|سایت مطالب جالب و خواندنی تصنیف باران فانوس خیال European goldfinch.net دهکده ییلاقی و سرسبز گلامره دیسک کمر،گردن،مفصل افزودنی های بتن و پوشش صنعتی Jason علم و دانش و نجوم معماری